دهکده ایرونی

‏یک نصیحت قشنگ و کاربردی از جناب صائب تبریزی که فکر کنم هممون بهش نیاز داریم :

مکش منت به هر نامرد و مردی
مده دل را به ذلت دست فردی
اگر او را به تو مهر و وفا نیست
اگر او بر جراحاتت دوا نیست
رهایش کن مرنجان خویشتن را
مبر هرگز ز یادت این سخن را ...

دهکده ایرونی ...

با حس عجیبی ، با حال غریبی ، دلم تنگتهپر از عشق و عادت ، بدون حسادت ، دلم تنگتهگله بی گلایه ، بدون کنایه ، دلم تنگتهپر از فکر رنگی ، یه جور قشنگی ، دلم تنگتهتوو جایی که هیشکی واسه هیشکی نیست و همه دل پریشندلم تنگ تنگه واسه خاطراتت که کهنه نمیشندلم تنگ تنگه برای یه لحظه کنار تو بودنیه شب شد هزار شب که خاموش و خوابن چراغای روشنمن دل شکسته ، با این فکر خسته ، دلم تنگتهبا چشمای نمناک ، تر و ابری و پاک ، دلم تنگتهببین که چه ساده ، بدون اراده ، دلم تنگتهمث این ترانه ، چقد عاشقانه ، دلم تنگته ، دلم تنگته... دهکده ایرونی ...

کنار آتیش نشستم

صدای تق و تق و شر شر چوب موقع سوختن چقدررر آرامش بخشه...

دلم میخواد همینجا روی زمین بگیرم آروم بخوابم،دستمو بذارم زیر سرم خودمو جمع کنم و حرارت آتیش تنمو گرم کنه و تا جایی که سیر بشم بخوابم.

دیگه حالم داره از گوشی و تکنولوژی و سرعت مسخره زندگیهامون بهم میخوره.

گاهی باید بی خیال همه چی شد و فقط خوابید، مثه همین الان...

دهکده ایرونی ...

الان که ساعتهای اغازین امروز هست دارم به دیروز فکر میکنم که به مسخره ترین وضع گذشت،هیچ‌کار مثبتی نکردم.ظاهرا تا شنبه که تعطیلاتمون تموم میشه قراره به همین حالت مسخره و تهوع آور طی بشه...برنامه های تلوزیون که کلا مزخرفه ماهواره هم که همش تبلیغات و تکرار هواهم ابری و سرد!نمیذاره از خونه بزنیم بیرون حال و هوامون عوض بشه.چقدر اول سالی بد گذشت و‌منم هی غر زدم! دهکده ایرونی ...

دهه ۶۰ی ها متولدین اواخر ۵۰ تا اواسط ۶۰ هستند که از اونها بعنوان نسل سوخته یاد میشه دهکده ایرونی ...

مینویسم تا به یادگار بماند که:لحظه تحویل سال ۱۴۰۲ بی احساسترین لحظه از لحظات تحویل سال در طول عمرم بود! شاید به چندین دلیل اینطور شده بود از جمله حال ناخوب مردم کشورمون،وضعیت بد اقتصادی مردم و و و ...الان که صبح اولین روز سال جدید هست در بی حالترین وضعیت جسمی و روحی هستم و اصلا این شرایط رو دوست ندارم.به هرحال میریم جلوتر تا ببینبم چه می شود؟دلم یه تغییربزرگ میخواد و امیدوارم تا پایان خرداد ماه و‌نهایتا شهریور اون تغییر اتفاق بیفته وگرنه دیگه این نوع زندگی رو دوست نخ‌واهم داشت...(پلن B دهکده ایرونی ...

امروز دومین روز سال جدید و‌من انقدر خسته ام که دارم فکر میکنم چقدر خوبه که این چند روز تعطیلات زودتر بگذره تا درگیر کار بشم شاید اونطوری انرژیم بیشتر باشه.این روزها هوا همش ابر و بارانیه و دلگیر و اصلا رنگ و بوی عید و بهار رو نداره!امسال چقدر دوست نداشتنی شروع شد؟ امیدوارم پایانش برعکس شروع دوست داشتنی و پر از انرژی بشه تا بتونیم عید ۱۴۰۳ رو با عشق بگذرونیم...از بس توی گوشی و اینستا و تلگرام چرخیدم حالم داره بد میشه کار برای انجام دادن زیاد دارم ولی اصلا حوصله شو ندارم.مهمونیای عیدم که بخاطر ماه رمضون تند تند رفتیم.امشبم با دوستان میریم رستوران،حیف از قبل برنامه ریزی کردیم ولی حس و‌حال غذا خوردنم ندارم.اینجاهم که کسی حالشو نداره بیاد بخونه،من فکر میکنم خیلیهای دیگه مثه من شدن!!؟؟؟ دهکده ایرونی ...

الان نزدیکای ۶ صبحه و‌من از بعده اذان صبح دیگه خوابم نبرد...از اخرای یه فیلم عاشقونه ایتالیایی داشتم نگاه میکردم که تموم شد و تلوزیونو خاموش کردم و سعی کردم بخوابم که نشد! چند روزه تو دیوار دنبال مغازه اجاره ای میگردم ولی جای ایده آل من یا نیست یا اگرم باشه گرونه.البته اصراری ندارم پیدا کنم هرچند علاقمندم دوباره بتونم از قابلیتهام استفاده کنم.کاش چند سال پیش کارمو تعطیل نمیکردم وگرنه الان حسابی جا افتاده بودم و حسرت از دست دادن فرصتها رو نمیخوردم.شاید به ظاهر باید بشینمو به زمین و زمان گیر بدم که چرا چنین شد و چنان شد و همه رو مقصر بگیرم ولی واقعیت اینه اول و آخر خودمون مقصریم،اگه قدر داشته ها و فرصتها رو بدونیم و مدیریت منطقی داشته باشیم جای کار برا هممون هست...والا به خدا....از بارون و هوای ابری و دلگیر خسته شدم، دلم آفتاب داغ میخواد... دهکده ایرونی ...